×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

از هر چمن گلي

مطالب اجتماعي ادبي و....ا

× اشعار و امثال و حكم فارسي و تركي و زبانها و فرهنگ هاي ديگر توضحاتي در باره ي ريشه هاي برخي لغات ناب و ...
×

آدرس وبلاگ من

patriot.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/savan

اندر احوالاتِ غرايب و كرامات شیخ ما

 

اندر احوالاتِ غرايب و كرامات شیخ،كرَّم ا... وَجهَهُ و قدَّس ا... روحه و مریدانِ اَسافِل و اراذل النّاس

از كرامات شيخ ما اينست:

حیرانم ازاین عجایب تودرتو***دگران را برق بگیرد مارا جرقه ی پتو!  

و مریدان همی گریستند

= = = = = = = = = = = = = = = = =

مریدی ?تگری زنان? و خاك بر سر كنان نزد شیخ بيامد و گفت: یا شیخ حالم دریاب که طاقتم بغایت رسید و مرا حالتي غريب رفته است!

شیخ فرمود : مریدا تو را چه حال افتادست ؟

عرضه کرد : مرادا ! ديدگانم از چشمخانه برآمده ، خون در رگانم خشكيده، جهان در پیش چشمانم قيرگونه گشته و شاخی بر سرم روييده و عرق اندر مُساماتم دويده.

شیخ فرمود : دل قوي دار و ايچ (هيچ) غم مخور، یحتمل بعد از اخبار20:30، اخبار BBC بدیده ای.

و مریدان گريبان چاك بكردند، نعره ها زدند و فغان ها كردند.

= = = = = = = = = = = = = = = = =

شیخ را پرسیدند : از چه روي خاموشي يا شيخ ؟

فرمود : سکوتم از رضایت نیست ، دلم اهل شکایت نیست.

و مریدان مدهوش و خاك مالان از در برون رفتندي.

= = = = = = = = = = = = = = = = =

روزی شیخ به گشت و گذار در نت همی پرداخت و ليکن سرعت اینترنت به سرعت الاغ پیر لنگ لوکی بي پالان می مانست که کُره ای در شکم دارد و باری بر کول !

پس ایچ سایتی نبود، مگر آن که تا بار(لود) شدنش شیخ چهار رکعت نماز نكردي.

 شیخ به انگشتِ تدبیر، اینتر بزد و هر چه بنگريست پيلتر بود و مسدود، شيخ از حسرت ديدار ايكس وان، آهي جانكاه كشيد!

 و مریدان آنقدر بگریستند و نعره کشیدند تا تسمه موتورشان بسوخت و آمپرهاشان به غايت چسبيد!

= = = = = = = = = = = = = = = = =

مریدی بر سر زنان نزد شیخ برفت رُقعه ای به شیخ داد و عرض کرد یا شیخ، خانقاه تورا چندين قبض گاز و آب و برق آمد.

فغان و ناله غُل غُل از مریدان برخاست.

شیخ گریان فرمود : کاش قبض روح می شدیم و قبض گاز نمی ديديم ، حال آن کُلنگ با من دِه تا خاك بر سر كنيم.

مرید عرضه کرد : یا شیخ! این کلنگ نیست قبض است.

فرمود : هرچه که هست خانه مان را از پاي بست ویران همي کرده است.

پس نیک در قبض بِنگریست و صِفرها بديد كه از قبض برون همي زده بود.

شيخ، گريبان مبارك دريد و فرمود : به گمانم يارانه راهم كه خرج چَرس و كِراك ياران كرده ايم و زين پس،بَسي خُماري كشيم تا جُمله پاك گرديم!خيزيد و كمپي برپاي داريد و متادون ها آوريد

و مریدان خون بگریستند نعره ها زدند و جمله را حالي رفت و وقت خوش گشت و شيخ همي گريست

دوستان، اين متن توسط يه گروه اينترنتي به من ايميل شده بود من هم با اندكي تلخيص و اختصار و تغيير برخي واژگان ، نقل به مضمون كردم فقط واسه خنده و خوش گشتن وقت ياران  و درش ايچ منظور با ايچ بني بشري نبود

چهارشنبه 28 فروردین 1392 - 1:27:52 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم